تقدیم به کسانیکه برای خود قدمی برمیدارند، هزینه میکنند و بر طبقِ خیروصلاحِ جمعی پیش میروند:
مراجعانِ عزیزِ "رقصِ آگاهی"، درودها.
بنابر نیازِ ضروریِ عدهای از مراجعان، مطلبی دربارهٔ تصمیمگیری، انتخابکردن، ارزشهای شخصی، اولویتبندی، روشهای تصمیمگیری، و... نوشتهام و تقدیم میکنم.
چهگونه بهتر تصمیمگیری کنم؟
§ از خودم سؤالهای درست و بجایی میپرسم. و خودم و قصد و نیتهایم را کَنکاش میکنم:
آیا این کاری که میخواهم انجام بدهم درست است؟
آیا تصمیم درستیست؟
آیا منطقیست؟
آیا بر اساسِ تلفیقِ عقل و دلم است؟
آیا برطبقِ خیروصلاحِ جمعیست؟
آیا سودِ بلندمدتِ جمعی دارد؟
§ این تصمیم چه تأثیر بلندمدت و کوتاهمدتی روی من میگذارد؟
این تصمیم چه تأثیرِ کوتاهمدت و بلندمدتی روی اطرافیانم میگذارد؟
آیا صادقانه راجعبه تأثیرِ تصمیمهایم آگاه هستم؟
§ آیا فقط نفعِ شخصیِ خودم را درنظر گرفتهام؟
آیا از آندسته آدمهایی هستم که فقط نفعِ شخصیشان را درنظر میگیرند؟
آیا دچارِ اختلالِ خودشیفتگی و خودبرترپنداری هستم؟
§ آیا از آندسته افرادی هستم که فقط نفعِ دیگران را درنظر میگیرند؟ آیا دارم مِهرطلبی میکنم؟
آیا از نفعِ شخصیام چشمپوشی میکنم درصورتیکه کارم تأثیرِ منفیای روی دیگران ندارد؟
آیا از آندسته هستم که مدام ایثار و فداکاری میکنم؟
آیا دچارِ خودکمترپنداری هستم؟
§ آیا کسی مرا مجبور کرده است که فلانکار را قبول کنم؟
تحتِ چه فشار و زوری دارم این تصمیم را میگیرم؟
آیا فلانی نفعِ مرا هم درنظر گرفته است؟
§ آیا براساسِ احساسهایم دارم تصمیمگیری میکنم؟ پس احتمالا اشتباه است.
§ آیا عمل و رفتار و گفتهها باهم میخواند؟
آیا عمل و گفتههایم باهم یکیست؟
در عمل و گفتههایم تناقض دارم؟
§ اگر کسِ دیگری در این شرایط بود، به او چه میگفتم؟
§ نظرِ مشاوران و رواندرمانگرم راجعبه این تصمیم چیست؟
§ آیا حاضرم واقعا پای تصمیم بایستم؟
قبلا پای تصمیمهایم ایستادهام؟ رفتارم چهگونه بوده است؟ احتمالِ تکرارِ همانرفتارها بسیاربسیار زیاد است.
آیا قبلا پیامدها را روی سرِ خودم و اطرافیانم هَوار کردهام؟
آیا به دیگران تهمت زدهام که شما باید مسئولیتِ مرا قبول میکردید؟
§ آیا دارم بزرگتر از حد و بیشتر از توانم قدم برمیدارم؟ پس احتمالا دارم اشتباه میکنم.
§ براساسِ هیجان دارم تصمیم میگیرم؟ پس احتمالا دارم اشتباه میکنم.
§ آیا با تصمیم و کارهایم میخواهم کسی را تحتِ تأثیر قرار بدهم؟ پس احتمالا دارم اشتباه میکنم.
§ آیا با تصمیم و کارهایم میخواهم کسی را راضی کنم؟ پس احتمالا دارم اشتباه میکنم.
§ تصمیم خِردمندانهتر چیست؟
اگر یک فردِ خِردمندتر در این شرایط بود چه کار میکرد؟
§ رفتارِ درستتر و بهتر چیست؟
§ بهجای اینکه بهدورِ خودم بچرخم و کاسهٔ چهکنمچهکنم دستم بگیرم، کارهای درستی برای تصمیمگیریهایم انجام میدهم. میدانمکه "چهکنمچهکنم" یک بازیِ روانیست و دیگر آن را انجام نمیدهم. از این بهبعد هروقت خواستم انجامش بدهم، مُچِ خودم را میگیرم.
چون درهرصورت من تصمیمی میگیرم. و انتخابی میکنم. و تصمیمهایی هم از قبل در ناخودآگاهم گرفتهام. پس "چهکنمچهکنم" معنایی ندارد. و فقط فضای ذهنی و اطرافم را آشفتهتر و بحرانیتر میکنم.
§ قبل از اینکه به شرایطِ بحرانی و فوری بیافتم، فکری بهحالِ روان و رفتارها و افکارم میکنم. با اینکار استرس و اضطرابِ زیادی از من و زندگیام کم میشود. بارِ زیادی از من کم میشود.
برای مثال: قبل از نامزدی و درگیرشدن و رابطهٔ جنسی و عاشقشدن و... کارهای لازم را انجام میدهم. آزمایشهای اعتیاد، اِیدز و بیماریهای مُقارِبَتی، و آزمایشهای لازمِ فرزندآوری را انجام میدهم. تا بعدا درگیرِ تولدِ ناقص یا فرزندی با نقصهای جسمانی نشوم.
میدانم که تأمینِ سلامتِ فرزندم تاحدی برعهدهٔ من هم هست. اگر فرزند میخواهم، لازم است شرایطِ درستِ فرزندآوری را هم داشته باشم.
از روی احساس و انشاءاللهگفتن کاری درست نشده است و درست هم نمیشود. قبل از فرزندآوری حداقل بهمدتِ ۴تا ۶ماه پاکسازی میکنم و مزاجِ بدنم را به تعادل میرسانم. از خوردنِ سردیها و موادِ خوراکیِ ناسالم پرهیز میکنم. با اینکار، بارِ زیاد اضطرابی را از روی فرزندم، خودم و همسرم و خانواده و اطرافیانم برمیدارم.
§ رواندرمانی میشوم. درطیِ رواندرمانیِ طولانیمدت، گرههای ذهنیام، چالهها و خطاهای ذهنیام تاحدِّ زیادی برطرف میشود. (بهخصوص رواندرمانیِ شناختیرفتاری و عقلانیهیجانی.) و کمتر در باتلاقهای ذهنیِ خود میافتم. و بهمرور از چالهکندنِ آگاهانه و ناآگاهانه برای خود و دیگران دست برمیدارم.
§ مشاوره میکنم. هزینه میکنم.
میدانم که هیچانسانی کامل نیست. و این نقصِ همگانی را میپذیرم و برایش کاری میکنم.
مشاوره، کلافهایی را از ذهنِ من باز میکند. و باعثِ کمشدنِ اضطراب و کمشدنِ پیامدهای منفی میشود.
بههرصورت دوعقل، بهتر از یکعقل کار میکند.
میدانم که کامل نیستم. و انسانها نیازبه مشاوره و همصحبتیِ درست و سالم دارند.
§ جدیبودنِ خود را میسنجم. روی هواوهَوَس و احتمالهای بیاساس تصمیمگیری نمیکنم. از سرِ شکمسیری و پُزدادن و بازیگوشی و... درگیرِ مسئلهای نمیشوم.
§ میدانم که هرچیزی بهایی دارد. هیچچیز در این دنیا و هیچجای دیگر، مجانی و رایگان و بیبها نیست. تفکرِ کودکانهٔ راحتطلبی و رایگانطلبی و... را کنار میگذارم. جدی و مسئولانه و بالغانه با نتیجهها و پیامدها و بها و پیشپرداختِ هرتصمیمگیری و کاری مواجه میشوم.
میدانم که هرتصمیمگیریای بهایی دارد. تصمیمگیرینکردن و واگذارکردنِ تصمیمگیریها به دیگران هم بهایی دارد.
کارکردن، بها دارد. کارنکردن هم بها دارد.
کاریکردن و تلاشکردن، بها دارد. کارینکردن و تلاشنکردن هم بها دارد؛ بهایی که خود خواهم پرداخت.
ساعیبودن، بها دارد. ساعینبودن هم بها دارد.
از خود میپرسم: واقعا چه میخواهم؟
میخواهم چه بهایی برایش بدهم؟
حاضرم چه بهایی برایش بپردازم؟
حاضرم از چهقدر زمان و از چه منفعتهایی بگذرم؟
حاضرم روزانه چهقدر وقت بگذارم برای تلاشکردن؟
میدانم که نمیشود همهچیز را باهم داشته باشم. میدانم که همهچیز باهم جور نمیشود.
میدانم که هرچیزی تلاش و زمانِ مخصوصبهخود را میخواهد.
نمیتوانم هم در خارج درس بخوانم، هم ازدواج موفقی داشته باشم، هم همزمان بچهدار بشوم، هم کار کنم و درآمد آنچنانی داشته باشم، هم آرامش و آسایشِ ایدهئالم را داشته باشم، هم همسرِ نمونه باشم، هم بهشدت خوشتیپ و خوشهیکل باشم، هم در ۱۰رشته متخصص باشم، و... .
(بیشتر کسانی دچارِ این طرز تفکر میشوند که از به این اختلالها دچار هستند: اختلالِ دوقطبی، خودشیفتگی، مَرزی، وسواسیِمجبور، و...)
این طرزِ تفکرِ بیمارگونه را کنار میگذارم.
من الویتهایی دارم. و بر اساسِ اولویتها و برنامهها و ارزشهایم تصمیم میگیرم و زندگی میکنم.
§ برای خالیکردنِ ذهنام، هرروز فکرها و مقصد و هدفها و حدسها و نگرانیها و هیجانهایم را مفصل مینویسم. با اینکار به آرامشِ فکری و ذهنی میرسم. و بهمرور عادتهای منفی و ناسالم و طرزِ تفکرِ منفی و ناسالمم را میشناسم. و شناختِ خوبی از خودم پیدا میکنم.
§ از همینالآن نُشخوارکردنِ ذهنی را رها میکنم. فکرکردنهای بیهودهٔ بیاساسم را مینویسم و رهایشان میکنم. میدانم که نُشخوارِ فکری هیچ نفعی به حالم ندارد.
چه نفعی از نُشخوارِ فکری میبرم؟
میخواهم از چه فکری فرار کنم که بهجایش نُشخوارِ ذهنی و فکری میکنم؟
میدانم که "فکرکردنِ درست" با "نُشخوارِ ذهنی" تفاوت دارد.
§ تا زمانیکه مسئلهها، فکرها و قصدها و هدفهایم را ننوشتهام و بهمرحلهٔ جدیبودن نرسیدهام، راجعبه آنها سخنسرایی نمیکنم. وقتِ خانواده و مشاور و دیگران را راجعبه حدس و گُمانهای بیاساس نمیگیرم. من مسئولِ هرچه که میگویم و هرچه که انجام میدهم هستم.
§ شاید به هدفم برسم و شاید نرسم. من قانونِ قطعینبودن و تغییرکردن و تغییرپذیربودنِ زندگی را میپذیرم و هضم میکنم. میدانم که لازم است دو یا سه مسیرِ مختلف برای رسیدنبه هدفم داشته باشم تا اگر یکی نشد یا تغییری کرد، کلِ زندگیام مختل نشود.
میدانم که ممکن است هدفم تغییر کند پس کلِ زندگیام را روی یک هدف، شرطبندی و قُمار نمیکنم. مهم زندگیکردن است. مهم درستزندگیکردن است.
همینروزهایی که شاید بیاهمیت بهنظر برسند، جزو داراییهای ما هستند. پس همینروزها تلاش میکنم.
§ برنامههایم را مینویسم. برنامهای مینویسم که از پسِ آن بربیایم. از زیادی راحتگرفتن و زیادیسختگرفتن پرهیز میکنم.
کمالگرایی را کنار میگذارم. من سوپِرمَن و فلان فردِ کُمیکی یا افسانهای نیستم. یک فردِ معمولی و مثبت و واقعگرا و شادمان هستم.
نیازی نیست که همهفنحریف باشم. هیچکس همهفنحریف نیست.
§ توقعها و انتظارهایم از خودم را مینویسم. توقعها و انتظارهای منفی و زیادهخواهیهایم را پس میزنم.
§ توقعها و انتظارهای دیگران از من را مینویسم. من مجبور نیستم رضایتِ دیگران را کسب کنم. برای خودم و در چارچوبِ ارزشها و هدفهایم پیش میروم. من آدمراضیکن نیستم. کارِ درست و مناسبِ خودم را انجام میدهم و به کسی آسیبی نمیرسانم. تا زمانی که تصمیمهایم به خودم و به کسی آسیبی نزند، ایرادی ندارد.
روشی برای مقایسهٔ ۲ یا چند انتخاب و تصمیمگیری:
این برای تصمیمگیریهاییست که به مرحلهٔ جدیشدن وارد شده است. روی حدس و گمانها و هیجانها و... چندان کار نمیکند.
برای مثال: هزینهٔ تحصیل در خارج از کشور را جور کردهام. کارهای اولیهام را انجام دادهام. هزینهٔ دارُالتَرجمه، ویزا، مسکن، و... را کنار گذاشتهام. و میخواهم بروم. یعنی این قضیه جدی شده است. و من هم جدی هستم.
§ ۱. در یک برگه مینویسم: رفتنبه خارج از کشور برای تحصیل. هزینههای مادی و معنوی و... . بها. ترسها و نکتهها و... .
تمامِ بها و هزینهها و تبعاتِ رفتن را مینویسم.
بهطورِ واقعگرایانه، دلم برای خانوادهام تنگ میشود. ممکن است به من سخت بگذرد. اینجا هم بمانم که دلتنگنشدن برایم نان و آب و درآمد نمیشود. میشود؟
باید آشپزی کنم.
دلم برای دوستانم تنگ میشود. ...سال، در تنهایی یا با هماتاقی زندگی خواهم کرد. نمیتوانم به ایران بیایم.
ترسم این است که دیگر آنجا بمانم.
نمیدانم هوشِ لازم را برای فلانرشته دارم یا نه. لازم است با روانشناس و مشاور تحصیلیام صحبتی بکنم.
و... .
§ ۲. در یک برگه مینویسم: رفتنبه خارج از کشور برای تحصیل. سودها و منفعتها و... .
از اینجا مدرک میگیرم.
اینجا را به این دلیلها دوست ندارم: ... .
دوستانِ جدیدی پیدا میکنم.
رزومهٔ کاری و تحصیلیام را بیشتر دوست خواهم داشت چون معتبرتر است.
میخواهم واردِ کارِ ... بشوم.
و... .
§ ۳. ماندن در ایران. بها و هزینهها. ترسها و... .
از تحصیل در خارج و مدرکِ معتبری که میخواهم دور میمانم.
مجبورم با هزینهها و درآمدهای اینجا زندگی کنم.
مجبورم همینجا درس بخوانم.
§ ۴. ماندن در ایران. سودها و منفعتها و... .
کنارِ خانوادهام هستم. اما این ماندن برای من نان و آب و مدرکِ فلاندانشگاه خارجی نمیشود.
میتوانم همینجا در شرکتِ فلانی کار کنم. او به من پیشنهاد کاری داده است. آیا کاریست که میخواهم؟
§ ۵. مرحلهٔ تصمیمگیری:
هدفِ من چیست؟
ترجیجِ من کدام است؟
اولویتِ من کدام است؟
براساسِ اولویت تصمیمگیری میکنم.
برای مثال: الآن اولویتِ من در زندگیام تحصیلام است. تحصیل در خارج برای من از اهمیتِ بیشتری برخوردار است. پس الآن بیخیالِ ازدواج و فرزندآوری و... میشوم. و مسئولیتِ آن را هم میپذیرم.
و در آخر اینکه زندگیِ من، فقط و فقط زندگیِ من است نه زندگیِ دیگران.
و دست از مقایسهکردنِ خودم با دیگران برمیدارم. و خودم را با دیروزم مقایسه میکنم.
و براساسِ تواناییها، نیازها و خواستهها و شرایطِ خودم تصمیم میگیرم و انتخاب میکنم.
یکی درسش را ادامه نمیدهد و در ۲۰سالگی با شرایط فراهمشده از جانبِ خانواده، ازدواج میکند.
یکی درس میخواند. کار میکند. در ۴۵سالگی با آرامش و امنیت و استقلالِ خودساخته ازدواج میکند.
یکی برحسبِ نیاز و شرایط در ۳۰سالگی، بچهدار میشود.
یکی بچه نمیخواهد.
یکی میخواهد در آینده بچهای را بهفرزندی قبول کند. و توانِ فرزندآوری و حوصلهاش را ندارد.
یکی میخواهد ازدواج کند و موردِ مناسبی هم برای ازدواج است.
یکی نمیخواهد ازدواج کند و فردِ مناسبی برای ازدواج و تعهدِ ازدواجی نیست. پس در رابطههای متعهدانه و بلندمدت یا ازدواجی نمیرود. و از هماناول هم میگوید که اهلِ این چیزها نیست.
یکی دوست دارد تا آخرِ عمر بههمراهِ کارکردن، درس بخواند.
یکی دوست دارد بعد از لیسانس، فقط کار کند.
یکی دوست ندارد یا شرایطش را ندارد که به دانشگاه برود. و در کلاسها و کارگاههای آزاد، مهارتآموزی میکند.
یکی از ۲۵سالگی کار میکند و پول جمع میکند و بالاخره در ۳۵سالگی میتواند به دانشگاه برود.
ما انسانها باهم تفاوتهایی داریم. مسیر زندگی و انتخابهایمان باهم تفاوت دارد. مهم این است که بر اساسِ ارزشهای سالمِ شخصیمان و برای خودمان بهترین تصمیم را بگیریم.
رقصِ آگاهی
پنجشنبه، ۲۶فروردینِ۱۴۰۰. ۱۵آوریلِ۲۰۲۱.
RaghseAgahi.BlogSky.com
اینستاگرامِ رقصِ آگاهی:
Instagram.com/Raghse_Agahi
رقصِ آگاهی را در اینستاگرام جستوجو کنید: @Raghse_Agahi
#تَناسُخ #تَناسُخدرمانی #تَناسُخـدرمانی #بازگشتدرمانی #بازگشتـدرمانی #بازگشتدرمانی
#Reincarnation
#تولدـدوباره #پدیدهـبازگشتـروح #زندگیـپسـازـزندگی #زندگیپساززندگی
#ReBirth #PastLives #PastLive #Past_Lives #Past_Live
#درمانروح #درمانِروح #درمانـروح #روحدرمانی #روحـدرمانی
#Soul
#رقصِآگاهی #رقصِـآگاهی #رقصِآگاهی
#RaghseAgahi #Raghse_Agahi
#آگاهی #آگاهیـالهی #آگاهیـلهی #آگاهیِالهی
#خودشِناسی #خودـشِناسی #خودشِناسی
#خداشِناسی #خداشناسی #خداـشِناسی
#بُرونفِکنی #بُرونـفکنی
#سفرِروح #سفرروح #سفرـروح #سفرِـروح
#SoulTravel #Soul_Travel
#فَرافِکنی #فرافکنی #فَراـفکنی
#AstralProjection #AstralProjection
#درمان #درمانکردن #درمانـکردن #درمانـکردن #درمانشدن #درمانـشدن #درمانـشدن
#درمانگری #درمانـگری #درمانـگری #درمانگر #درمانـگر
#درمانـباـانرژی #درمانباانرژی #انرژیدرمانی #انرژیـدرمانی #انرژیدرمانگر #انرژیـدرمانگر
#شِفا #شِفاگری #شِفاگری #شِفاـگری
#Heal #Healing #Healer #Healer #EnergyHealer #EnergyHeal
#Energy_Heal #Energy_Healing #Healing #Energy_Healer
#Cure #Energy_Cure
#مُغان #مُغ
#تعبیرِـخواب #تعبیرـخواب #تعبیرخواب #تعبیرِخواب
#رویا #رویابینی #رؤیابینی #رؤیا #رؤیابینی #رؤیابینی
#Dream_Interpretation #Dream #Dreams
#Lucid_Dream #Lucid_Dreams
#LucidDream #LucidDreams
#خوابدرمانی #خوابـدرمانی #درمانِخواب #درمانبارؤیابینی
#جفتِروحی #جفتـروحی #دوقلوهایروحی #قُلروح #روحهایدوقلو
#سولمِیت #سولـمیت
#SoulMate #Soul_Mate
#تویینفلِیم #تویینـفلِیم #شعلهدوقلو
#TwinFlame #Twin_Flame
#همزمانی #همزمانی #پدیدهٔهمزمانی
#رواندرمانی #رواندرمانی
#چاکرادرمانی #چاکراـدرمانی #چاکراها #درمانچاکراها #درمانـچاکرا #درمانـچاکراها #چاکراـتراپی #چاکراتراپی #چاکراتراپی
#Chakra #ChakraHealing #Chakra_Healing
#ChakraTheraphy #Chakra_Therapy
#PsychoTherapy
#خودآگاهی #خودآگاهی
#خودآگاه #خودآگاه #ذهنِخودآگاه #ذهنِـخودآگاه #ذهنِناخودآگاه #ذهنِـناخودآگاه #ناخودآگاه #ناخودآگاه #ذهنِنیمهآگاه #ذهنِـنیمهـآگاه #ذهنِنیمههوشیار #ذهنِـنیمهـهوشیار
#ذِهن #آرامکردنِذهنِشلوغ #آرامـکردنِـذهنِـشلوغ #آرامکردنِذهن #آرامـکردنِـذهن #آرامسازیِذهن #آرامـسازیِـذهن
#بُحران #پیشگیریازبُحران #پیشگیریـازـبُحران #گذرازبُحران #گذرـازـبُحران #بُحرانهایمعنوی #بُحرانـهایـمعنوی #بُحرانهایزندگی #بُحرانـهایـزندگی #بُحرانهایخودساخته #چگونهازبُحرانبگذریم #چگونهـازـبُحرانـبگذریم
#سودِبلندمدتِجمعی #سودِـبلندمدتِـجمعی
#سودِکوتاهمدتِفردی #سودِـکوتاهـمدتِـفردی
#نفعِشخصی #نفعِـشخصی
#خِیروصَلاحِجمعی #خیرـوـصلاحِـجمعی #خیروصلاحِالهی #خیرـوـصلاحِـالهی
#نفعِجمعی #نفعِـجمعی
#فشارِروحی #فشارِـروحی #فشارِروانی #فشارِـروانی #فشارِروحیروانی #فشارِـروحیـروانی
#ایثار #تلهٔایثار #تلهٔـایثار #ایثارگریِبیمارگونه #ایثارگریـبیمارگونه #خودکمترپنداری #خودکمترپنداری #خودکمترپنداری #بازیِفداکاری #بازیِـفداکاری #بازیِایثار #بازیِـایثار
#مِهرطلب #مِهرطلبی #اِختلالمِهرطلبی #اِختلالِـمِهرطلبی #دیگرانـراـراضیـکن
#اختلالِخودشیفتگی #خودشیفته #تلهٔخودشیفتگی #تلهٔـخودشیفتگی #خودبرتربینی #خودبرتربینی #خودبیشترپنداری #خودبیشترپنداری
#وَسواس #وَسواسی #درمانِوَسواس #اِختلالِوَسواس #اِختلالِـوَسواس #اِختلالِوَسواسیعملی #اِختلالِـوَسواسیـعملی #اِختلالِوَسواسیاِجباری #اِختلالِـوَسواسیـاِجباری #کمالگَرایی #کمالـگَرایی
#OCD
#اِختلالِدوقُطبی #اِختلالِـدوقُطبی #شِیدایی #خُلقِبیثُبات #خُلقِـبیثُبات
#اَفسُردگی #درمانِاَفسُردگی
#بیثُباتی #بیـثُباتی #تعادلنداشتن #نداشتنِتعادل
#بازیهایروانی #بازیـهایـروانی #بازیهایروحی #بازیـهایـروحی
#هیجان #تنظیمِهیجان #تنظیمِـهیجان #رفتارهایهیجانی #رفتارهایـهیجانی #مدیریتِهیجان #مدیریتِـهیجان
#فکرکردن #فکرکردن #نُشخوارِفکری #نُشخوارِـفکری #نُشخوارِذهنی #نُشخوارِذهنی #نُشخوارِـذهنی
#پانیک #درمانـپانیک #درمانپانیک #پنیک #درمانپنیک #درمانـپنیک
#Panic
#صَرع #درمانِـصَرع #درمانِصَرع
#غَش #درمانِغَش #درمانِـغَش #درمانِـغَش
#مهارتهایزندگی #مهارتـهایـزندگی
#ارزشها #ارزشها #ارزشـها
#ارزشهایشخصی #ارزشهایـشخصی #ارزشهایـشخصی
#تصمیم #تصمیمـگیری #مهارتتصمیمگیری #مهارتـتصمیمـگیری #روشهایتصمیمگیری #روشـهایـتصمیمـگیری #تصمیمِدرست #تصمیمـدرست
#اولویت #اولویتها #اولویتبندی #اولویتـبندی #اولویتهایشخصی #اولویتـهایـشخصی
#مشاورهکردن #مشاورهـکردن #مشاوره #مشاورهشدن #مشاورهـشدن #مشاور #مشورتکردن #مشورتـکردن #مشورت
#انتخاب #انتخابکردن #انتخابـکردن #مهارتانتخابکردن #مهارتـانتخابـکردن
#سؤالهایدرست #مهارتسؤالکردن
#رواندرمانیعقلانیهیجانی #روانـدرمانیـعقلانیـهیجانی
#REBT #Rational_Emotive_Behavior_Therapy
#رواندرمانیشناختیرفتاری #روانـدرمانیـشناختیـرفتاری
#خطاهایشناختی #خطاهایـشناختی
#CBT #Cognitive_Behavioral_Therapy
#تفکرِکودکانه #تفکرِـکودکانه #تفکرِبچگانه #تفکرِـبچگانه #رایگانطلبی #رایگانـطلبی #رایگانخواهی #رایگانـخواهی #هزینهنکردن #هزینهـنکردن #هزینهندادن #هزینهـندادن #بَها #بَهاندادن #بَهاندادن #گِدایی #گِداپَروَری #گِداـپَروَری #گِدابارآوردن #گِدابارآوردن
#خودکاوی #خودکاوی #کاویدنِخود #کاویدنِـخود
#خودشِناسی #خودشِناسی #شناختِخود #شناختِـخود
#چهمیخواهم #چهـمیخواهم #چهـمیخواهم #چیمیخوام #چیـمیخوام #چیـمیخوام #چیمیخوام #چهکارکنم #چهـکارـکنم #چیکارکنم #چیـکارـکنم
#اِهمالکاری #اِهمالـکاری #عقبانداختِکارهاوتصمیمها #عقبـانداختنِـکارها #عقبـانداختنِـتصمیمها
#ترس #درمانِترس #درمانِـترس #مدیریتِترس #مدیریتِـترس
#اِسترِس #درمانِاِسترِس #درمانِـاِسترِس #مدیریتِاِسترِس #مدیریتِـاِسترِس
#اِضطِراب #درمانِـاِضطِراب #شِفایـاِضطِراب #مدیریتِاِضطِراب #مدیریتِـاِضطِراب