رقصِ آگاهی

رقصِ آگاهی

باز‌گشت‌درمانی (‌تَناسُخ‌)‌، درمان‌با انرژی‌، رِی‌کی‌درمانی‌، پاک‌سازی و دفع سِحر و تسخیر، ریشه‌یابی و بررسی مسئله‌ها‌، فرا‌روان‌شناسی و‌...
رقصِ آگاهی

رقصِ آگاهی

باز‌گشت‌درمانی (‌تَناسُخ‌)‌، درمان‌با انرژی‌، رِی‌کی‌درمانی‌، پاک‌سازی و دفع سِحر و تسخیر، ریشه‌یابی و بررسی مسئله‌ها‌، فرا‌روان‌شناسی و‌...

اِهمال‌کاری

تمام حقوقِ مادی و معنویِ این پُست و مطالب متعلق‌به "‌رقصِ آگاهی‌" است‌.

 

 

 

 

اِهمال‌کاری‌:

خوارکاری

عملِ اِهمال‌کار

درنگی‌کردن در کار و از پیِ آن نرفتن

 

 




می‌گوییم‌: باشد‌. انجام می‌دهم ولی انجام نمی‌دهیم‌.

می‌بینیم در حالِ مریض‌شدن هستیم‌، اما کاری برای قطع این رویه انجام نمی‌دهیم‌.

می‌دانیم که رابطهٔ بدی با همسر یا افرادِ خانواده‌مان داریم اما کاری برای آن انجام نمی‌دهیم‌.

یا همه را می‌خواهیم یا هیچ‌چیز را‌.

یا بهترین‌کار را انجام می‌دهیم یا هیچ‌کاری نمی‌کنیم‌.

می‌دانیم اگر با فردِ موردِ‌نظر راجع‌به مسئله‌مان حرف نزنیم‌، می‌ترکیم‌. اما حرف نمی‌زنیم‌.

با بی‌خیالی و اضطرابِ پنهانی و عمل‌نکردن و انشاء‌الله‌گفتن می‌خواهیم سرو‌ته همه‌چیز را هم بیاوریم‌.

می‌گوییم‌: هنوز وقت هست‌. ولش کن‌.

می‌دانیم باید از فلان‌رابطهٔ سمّی‌مان بیرون بیاییم‌. اما به‌خاطرِ ترس از رو‌به‌رو‌شدن با آن فردِ سمّی تعلل می‌کنیم‌. دل‌مان به همینی که هست خوش است‌.

می‌بینیم که اگر کاری برای سلامتِ روان‌مان انجام ندهیم‌، ما را ترک می‌کنند‌. حق هم دارند‌. اما کاری برای بهبود نمی‌کنیم‌. وقتی دیگران بی‌خیالِ رفتن می‌شوند‌، ما هم به روالِ قبلیِ خود بر‌می‌گردیم‌.

و‌...

این‌جا جایی‌ست که ما در چرخهٔ باطلِ اِهمال‌کاری غَرقه شده‌ایم‌.

 







تأثیرِ رِی‌کی روی اِهمال‌کاری‌:

یکی دو‌بار رِی‌کی‌کردن یا یک‌ماه و دو‌ماه یا حتّیٰ شش‌ماه انجام‌دادنِ آن‌، باعثِ رفعِ عادتِ زشتِ اِهمال‌کاری نمی‌شود‌.

هیچ محرک و انگیزه‌ای برای انجام‌دادنِ تمرینات به‌سراغِ ما نخواهد آمد‌. و اگر بنشینیم و منتظر باشیم تا حسّ‌و‌حالِ تمرین‌کردن بیاید‌، آن‌حسّ تا آخرِ این عمر هم نخواهد آمد‌. و در چالهٔ انتظاری که خود‌مان برای خود‌مان کَنده‌ایم غرق می‌شویم‌.

"‌برای همین‌امروز و همین‌حالا تمرینم را انجام می‌دهم‌.‌" (‌برگرفته از اصولِ رِی‌کی‌)

 

اغلب اِهمال‌کاری عادتی‌ست که از گذشته‌ها (‌قبل‌تر از این زندگی‌) داشته‌ایم و هنوز خود‌مان را به آن متعهد می‌دانیم‌! بله‌. ما خود‌مان را به اِهمال‌کاری متعهد می‌دانیم‌.

و با آن کارما داریم‌. ما هر‌روز با اِهمال‌کاریِ بیشتر برای خود‌مان کارمای منفیِ روزانه می‌تراشیم‌. و عادتِ اِهمال‌کاری فقط با رِی‌کی‌گرفتن و جلساتِ درمانی‌، درمان نمی‌شود‌. درمانِ آن نیاز‌به عمل و عمل‌گرایی دارد‌. نیاز‌به الآن دارد‌. نیاز‌به ما و این‌زمان دارد‌.

همهٔ ما می‌توانیم روز‌ها و سال‌ها دربارهٔ اِهمال‌کاری و دلایلِ آن سخن‌فَرسایی کنیم‌. ولی این سخن‌فَرسایی‌ها خود به‌نوعی اِهمال‌کاری و فرار از انجام‌دادن هستند‌.

این‌که کسی‌دیگر روی این عادتِ ما به‌عنوانِ درمان‌گر کار کند‌، تا وقتی نتیجه می‌دهد که ما در حالِ انجامِ کار‌هایمان باشیم و مداومت داشته باشیم‌. هیچ‌درمانی روی فردی که اِهمال‌کاری می‌کند‌، اثر ندارد‌. و هیچ‌فریاد‌رَسی هم نخواهد بود‌.

همین‌الآن و حالا به فریادِ خود‌مان برسیم‌.

هیچ‌روشِ جادویی و شگفتی برای درمانِ اِهمال‌کاری وجود ندارد جُز این‌که برای بیشتر از پنج‌سال دهان‌مان را ببندیم و باسنِ مبارک‌مان را بلند کنیم و کار‌ها و وظایفِ روزانه‌مان را انجام دهیم‌. درمانِ دیگری برای آن وجود ندارد‌.

هیچ‌کس مسئولِ اِهمال‌کاریِ ما در امروز نیست‌. ما عادت‌ها و ویژگی‌های خوبمان را به دیگران و تلاشِ دیگران نسبت می‌دهیم‌؟ نه‌. پس چرا عاداتِ منفی‌مان را به دیگران نسبت می‌دهیم‌؟

 

اِهمال‌کاری یک عمل و صفتِ ذاتی نیست‌. اِهمال‌کاری یک عادت است‌. اِهمال‌کاری‌، یک اجازهٔ درونی است‌؛ اجازهٔ درونیِ ما به خود‌مان‌. ما از کودکی یا نوجوانی به‌دلایلِ مختلف از دیگران یاد گرفته‌ایم یا به خود‌مان یاد داده‌ایم که تنبلی و اِهمال‌کاری کنیم‌. و بعد عادت کرده‌ایم به اِهمال‌کاری‌کردن‌.

اِهمال‌کاری‌، یک انتخاب است‌. می‌توانیم انتخاب کنیم که یک‌جایی لَش‌به‌لَش بی‌افتیم‌. می‌توانیم انتخاب کنیم که برای امروز برای الآن همین‌حالا بلند شویم و کار‌مان را انجام دهیم‌.

همه‌مان حسّ‌ها و افکارِ مزاحمی داریم‌. همه حسّ‌های منفی را داریم‌. همه زور‌مان می‌آید که تغییر کنیم‌. ولی برخی از ما یاد گرفته‌ایم و به خود‌مان یاد داده‌ایم که‌: ‌"گورِ پدرِ حرف‌های مُفت‌! زورم می‌آید اما کارم را انجام می‌دهم‌. چون من انتخاب می‌کنم که با‌وجودِ حسِّ زور یا اجبار‌، کارم را الآن انجام بدهم‌.

می‌دانم که مجبور هستم این کار را انجام بدهم‌، اما انتخاب می‌کنم که انجامش بدهم‌.

می‌دانم که این حسّ‌های منفی را دارم‌، اما برای الآن انتخاب می‌کنم که به کارم برسم‌.‌"

چه انتخاب بکنیم و چه انتخاب نکنیم‌، باز هم در‌واقع انتخاب کرده‌ایم‌! آیا تا‌به‌حال به این اصل توجه کرده‌اید‌؟

 







انرژی‌درمان‌گران وقتی می‌بینند کسی هنوز در پیچ‌و‌خَمِ اِهمال‌کاری گیر افتاده است و به‌جای عمل‌کردن‌، هنوز راجع‌به آن سخن‌فَرسایی می‌کند‌، او را به‌حالِ خود رها می‌کنند‌. چون هر‌چه‌قدر هم که ما هر‌روز به آن‌ها انرژی و رِی‌کی بدهیم‌، هر‌چه‌قدر روی آن‌ها کار کنیم‌، باز همان‌آش است و همان‌کاسه‌.

و این افراد به انرژی‌گرفتن و حرف‌زدن و تعلل‌کردن اعتیاد دارند‌. و لازم است تا دوازده‌قدمِ اعتیاد را برای اِهمال‌کاری انجام بدهند‌. ما همه به یک‌چیز‌هایی اعتیاد داریم‌. و فقط اِهمال‌کاران نیستند که اعتیاد دارند‌. پس همیشه دوازده‌قدم را برای چیزی که به آن اعتیاد داریم به‌کار ببندیم‌.

انرژی‌درمان‌گر بعد از امتحانِ روش‌های مختلف‌، ارتباطش را با این افراد کم می‌کند و سپس قطع می‌کند‌. و روی کار‌های مفید‌تری تمرکز می‌کند تا کاری که می‌داند نتیجه‌ای نخواهد داشت‌. و رشتهٔ ارتباطی‌اش را با این افراد به‌طورِ‌کامل قطع می‌کند‌. هر‌چند که هنوز هم آن افراد را دوست دارد‌. و از آن‌ها متنفر نیست‌. و از صمیمِ قلب خواهانِ خوبیِ آن‌ها‌ست‌. اما گاهی قطعِ ارتباط یا کم‌کردنِ ارتباط هم به‌معنای احترام‌گذاشتن و نگه‌داشتنِ احترام است‌.

چون این افراد عادت دارند تا انرژی‌های خود را هدر بدهند‌. نشتیِ انرژیِ آن‌ها بسیار زیاد است‌. و خود مسببِ این قضیه هستند‌، نه دیگران‌. هر‌چه‌قدر هالهٔ آن‌ها را قوی کنیم‌، باز فردا یا چند‌روزِ بعد آن را ضعیف می‌کنند و بر‌می‌گردند‌.

آن‌ها از قطع‌شدنِ ارتباط می‌ترسند و به هر‌بهانه‌ای رو می‌آورند تا رشته را نگه دارند‌. حتّیٰ به‌صورتِ پنهانی انرژی‌دزدی می‌کنند‌. اما کاری اساسی و درست و مداوم و مستمر برای خود نمی‌کنند‌.

بعد از مدتی از قطعِ رشته‌ها بر‌می‌گردند و اظهار می‌کنند که بسیار بهتر شده‌اند و حالِ بهتری دارند‌. اما انرژی‌درمان‌گر نباید به این اظهارات دل خوش کند‌.

روندِ تثبیتِ عادت‌های مثبت و ایجادِ رشته‌های مثبت در مغز‌، بیش‌تر از پنج‌سال طول می‌کشد و هر‌گونه نتیجه قبل از آن بی‌ثبات است و نباید به آن دل خوش کنیم‌.

هر‌معجزه‌ای قبل از گذشتِ پنج‌سال‌، یک هیجانِ زود‌گذر و فریب‌دهنده است‌.

هیچ تضمینی هم برای بر‌نگشتن به عادت‌های قبلی نیست‌.

تذکر‌: رویکردِ روان‌شناس و روان‌کاو با انرژی‌درمان‌گر تفاوت‌هایی دارد‌. و روان‌درمان‌گران ممکن است تا سال‌های طولانی مراجعان را برای اتاقِ درمان بپذیرند‌.

 

 

 

 




 


تأثیرِ حلقهٔ معاشرتی‌:

اگر با یک یا چند‌نفر از نزدیک معاشرت داریم که اِهمال‌کار هستند‌، ما هم اِهمال‌کار خواهیم شد‌. پنج‌سالِ بعد مسلما به اِهمال‌کاری معتاد خواهیم بود‌.

پس روی انتخابِ دوستان و معاشرانِ خود بسیار دقت کنیم‌.

برخی هم پیشِ ما تظاهر به اِهمال‌کاری و تنبلی می‌کنند‌، در‌صورتی‌که خود‌شان همهٔ کار‌های روزانه‌شان را انجام داده‌اند و برای استراحت‌کردن پیشِ ما می‌آیند و وقتِ ما را می‌گیرند‌. و دربارهٔ اِهمال‌کار‌بودن‌شان برای ما داستان می‌بافند‌. و ذهنِ ما را مغشوش می‌کنند‌. و ما هم از آن‌ها الگو می‌گیریم و فکر می‌کنیم‌: "‌خُب‌. وقتی دیگران اِهمال‌کاری می‌کنند‌، چرا من نکنم‌؟ همه در این آتش خواهیم سوخت‌. همه در یک‌کشتی هستیم و همه غرق خواهیم شد‌. بی‌خیال باشم و خودم را به‌دستِ باد بسپارم‌.‌"

در‌صورتی که بعدا می‌بینیم آن متظاهران‌، با موذی‌گری و خباثت ما را عمدا عقب نگه داشتند‌. ما را به تعلل و استراحتِ زیاد و تنبلی و حال‌کردن و‌... سوق دادند‌. ما ساده‌لوح بودیم و احمقانه راهِ آن‌ها را پیش گرفتیم‌. ما اجازه دادیم خامِ آن‌ها بشویم‌.

 

 

 




آیا جادو یا چارتِ ستاره‌شناسی و حرکتِ سیارات باعث می‌شود که ما اِهمال‌کاری کنیم‌؟

اغلب دوست دارند که مثلِ افرادِ نا‌آگاه مسئولیتِ شخصی و فردی را انکار کنم و بگویم‌: ‌"بله‌. دستِ خود‌مان نیست‌. شیطان گول‌مان زده است‌. مقدر بوده است‌. چارتِ ستاره‌شناسی‌مان این‌گونه است و باعث می‌شود که ما اِهمال‌کاری کنیم‌. ما هر‌چه‌قدر هم که تلاش کنیم باز اثراتِ سیارات باعثِ اِهمال‌کاری‌مان می‌شوند‌. بد‌خواهان دوست ندارند تو اِهمال‌کار نباشی‌. می‌ترسند روزانه به هدف‌هایت و کار‌هایت برسی‌. دستِ خود‌تان نبوده است‌. آخِی‌. طفلی‌ها‌. می‌خواهند مسئولیت‌پذیر و با‌پشتکار باشند اما زمانه و سیارات نمی‌گذارند‌. حیفِ این‌همه استعداد و توانایی‌!‌"

جواب نه است‌.

اول این‌که جادو یا اثر نمی‌کند یا تا‌حدی اثر می‌کند‌. بستگی‌به این دارد که ما تا چه‌حد آن‌ها را تأثیر‌گذار بدانیم‌. تا چه‌حدّ تأثیر‌گذار باشیم‌. سطحِ آگاهی‌مان تا چه‌حدّ باشد‌. تا چه‌حدّ اجازهٔ جولان‌دادنِ دیگران و جادو‌ها را در زندگی‌مان بدهیم‌. تا چه‌حدّ مسئولیت‌پذیر باشیم‌. تا چه‌حدّ با خود‌مان صادق باشیم‌.

و‌... .

دوم این‌که تقدیر تا‌حدّی تغییر‌کردنی است‌. و بستگی‌به خود‌تان و عملکرد و نوعِ باور‌هایتان هم دارد‌.

سوم این‌که بهانه برای آوردن زیاد است‌.

چهارم این‌که فردِ آگاه آسیب می‌بیند‌؛ ولی در آسیب نمی‌مانَد‌. اما فردِ نا‌آگاه یا کسی‌که از نا‌آگاه‌بودن لذت می‌برد آسیب می‌بیند ولی در آسیب باقی می‌مانَد و دوست دارد تا آخرِ  عمر دلایلِ اِهمال‌کاری‌اش را برای دیگران توضیح بدهد و با آن‌ها معرکه بگیرد‌.

 

 

 



نقشِ خِلط‌ها و کیفیت‌ها در بدن روی اِهمال‌کاری‌:

ما ایرانی‌ها خِلطِ صَفرای زیاد‌از‌حدّی داریم‌. و خِلطِ صَفرای زیادی نه‌تنها باعثِ سلامتیِ بیشتر نمی‌شود بلکه باعثِ افسردگی و خُشکی و عصبانیتِ بی‌دلیل و طلبکاری و اِهمال‌کاری و‌... هم می‌شود‌. پس از صفرا‌زا‌ها کمتر و به‌جا استفاده کنیم‌.

صَفرای زیادی باعث می‌شود فردی که اختلالِ دو‌قطبی ندارد‌، مدتی را فعال باشد و مدتی را به‌علافی بگذراند‌. اگر کسی اختلالِ دو‌قطبی دارد‌، این اتفاق به‌طرزِ بد‌تر و طولانی‌تری می‌افتد‌.

 

کیفیت‌ها و خِلط‌ها و در آخِر مزاجِ خود را به‌تعادل برسانیم‌.

برای به‌تعادل‌رساندن از متخصصانِ طبِّ‌سنتی کمک بگیریم‌.

 

طبِّ سنتی را پیشنهاد می‌دهم‌.

اما نه هر طبِّ‌سنتی‌ای را‌.

و نه هر دکتری را‌.

 

اگر سرد‌مزاج هستیم یا سوء‌مزاجِ سرد داریم از گرمی‌ها بیشتر استفاده کنیم‌.

اگر گرم‌مزاج هستیم‌، یا دچارِ سوء‌مزاج گرم هستیم کمی از سردی‌ها بیشتر استفاده کنیم‌.

اگر خُشک‌مزاج هستیم یا سوء‌مزاجِ خشک داریم‌، از تَری‌ها بیشتر استفاده کنیم‌.

اگر تَر‌مزاج هستیم یا سوء‌مزاجِ تَر داریم‌، کمی از خشکی‌ها بیشتر استفاده کنیم‌.

به‌هر‌صورت مزاجِ خود و خِلط‌های خود را به‌تعادل برسانیم‌.

 

این‌ها بهانه و توجیهی برای نشستن و هیچ‌کاری‌نکردن و اِهمال‌کاری نیست‌. فقط بُعد خِلط و کیفیتِ مزاج را بیان کردم‌. چون خِلط و کیفیتِ مزاج روی حالاتِ روحی‌روانی هم تأثیرِ به‌سِزایی دارند‌.

 

می‌توانیم دو‌هفته را در هر‌ماه‌، از شربتِ مُنضِج‌مُسهِلِ جامع‌، یا شربتِ مُنضِج‌مُسهلِ سه‌گانه استفاده کنیم‌. هیچ‌ضرری هم ندارد‌.

 

از سُرخ‌کردنی‌ها استفاده نکنیم‌. هفته‌ای یک الی دو وعده مجاز هستیم که از سُرخ‌کردنی‌ها استفاده کنیم‌.

فرهنگِ شَنیعِ سُرخ‌کردنی صد‌سال هم نیست که در ایران آورده شده و جا انداخته شده است‌. روغن‌ها از قدیم بسیار گران و مهم بوده‌اند و روغن را برای سُرخ‌کردن هدر نمی‌دادند‌. منظورم از روغن‌، روغن‌های طبیعیِ زیتون‌، کنجد‌، روغنِ حیوانی‌، روغنِ شَحم و دُنبه‌، روغنِ بادام‌شیرین و‌... است‌.

 

صَفرا‌زاها و خُشکی‌آور‌ها مانندِ‌: چای سیاه و سبز و سفید‌، ماچا‌، قهوه‌، سُرخ‌کردنی‌ها‌، بادمجان‌، دارچین‌، زنجبیل‌، اغلبِ ادویه‌ها‌، و‌... .

 

 

 

 

 

 

 






اِهمال‌کاری و تنبلی یعنی‌:

هشدار‌: این نوشته برای کسانی‌که حالِ بسیار بدی دارند و در موقعیتِ تغییر‌کردن نیستند مناسب نیست‌. مباحثِ قبلی و بعدی را مطالعه بفرمایید‌.

و اگر در وضعیتِ روحی‌روانیِ آرام و در موقعیتِ تغییر‌کردن و دارای مِیلی عمل‌گرا برای تغییر هستید می‌توانید آن را بخوانید‌.

 

ü   اِهما‌ل‌کاری یعنی پشتِ‌گوش‌انداختنِ کاری یا چیزی که باید الآن و امروز انجام دهیم‌.

ü   یعنی حرص‌خوردن و اضطراب‌داشتن برای گذشته یا آینده ولی منفعل‌بودن‌.

ü   یعنی می‌بینم دارم می‌سوزم ولی هیچ‌کاری برای خاموش‌کردنِ آتشِ روزانه‌ام نمی‌کنم‌.

ü   یعنی اجازه‌دادن به خود برای نشستن و هیچ‌کاری‌نکردن و عقب‌ماندن از زندگی‌. بله‌. ما به خود اجازه‌های سمّیِ زیادی داده‌ایم‌. "‌تو می‌توانی بنشینی و هیچ‌کاری نکنی و بهانه بیاوری و آن‌ها را موجه جلوه بدهی‌. من هم کمکت می‌کنم‌. مصادیق و مدارک هم برای آن پیدا می‌کنیم و خود‌مان و دیگران  را با منطق قانع می‌کنیم‌.‌"

ü   یعنی نوعی خود‌تخریب‌گری‌. برای برخی تخریب‌کردنِ دیگران هم هست‌. چون دیگران را اذیت می‌کنند‌. آتش می‌گیرند اما می‌خواهند بقیه را هم آتش بزنند‌.

ü   یعنی برداشتنِ چندین هندوانه با‌هم و چندین‌کار و مسئولیتِ بزرگ در یک‌زمان‌. برای این‌که زمین بخوریم و نتوانیم آن‌ها را انجام بدهیم‌. یعنی بیگاری‌کشیدن از خود در ابتدا‌، به‌قصدِ زمین‌خوردن و ثابت‌کردن به خود که‌: "‌ببین نتوانستی‌. نمی‌شود‌. ولش کن‌.‌"

ü   یعنی امروز را تلف‌کردن و هیچ‌کاری‌نکردن برای ساختنِ اضطرابی در آینده‌.

ü   یعنی راحت‌نبودن با آرامشِ ‌"انجام‌دادن‌"‌. یعنی لذت‌بُردن از چشیدنِ دُزِ اضطرابی کُشنده‌. یعنی مسموم‌کردنِ هر‌روزهٔ خود با دُزِ مورد‌علاقه‌. یعنی اعتیادی پنهان به دُزی از اضطراب‌. یعنی وقتی همه‌چیز سرِ‌جای خودش باشد و کاری را انجام می‌دهم حالم بد می‌شود‌. یعنی من با آن اضطرابِ کُشنده راحت‌ترم‌. یعنی به صدایِ وِز‌وِزِ رادیوی اضطراب عادت دارم‌. یعنی تا مضطرب نباشم احساسِ زنده‌بودن نمی‌کنم‌. یعنی دوست ندارم آینده‌ای داشته باشم‌. یعنی می‌خواهم سرم را با اِهمال‌کاری و تبعاتِ آن گرم کنم‌. یعنی می‌خواهم به چیز‌های مهم‌ترِ زندگی‌ام نپردازم و نرسم‌. یعنی زیرِ آن چیزی شاید خوب هست که مرا می‌ترساند یا از آن متنفرم‌. یعنی اگر اِهمال‌کاری نکنم باید بالغانه کار‌هایم را انجام بدهم‌. یعنی دوست دارم خودم را احمق و بچه و خام نشان بدهم و باشم تا مسئولیت‌های دیگری را قبول نکنم‌. یعنی من از بزرگ‌شدن و فهمیدن و بالغ‌شدن می‌ترسم‌. یعنی نمی‌خواهم از والدین و سر‌پرستان جدا بشوم‌. یعنی نمی‌خواهم آن رابطه هیچ‌وقت تمام بشود‌. یعنی نمی‌خواهم کسی والدِ من نباشد‌. یعنی نمی‌خواهم وسعتِ بیشتری از زندگی‌ام را کشف و شناسایی کنم‌. یعنی می‌خواهم در کودکی هر‌چند هم که احمقانه باشد و در آن جا نشوم‌، بمانم‌. یعنی می‌خواهم یک لِنگ‌دراز در سرزمینِ کوچولو‌ها باشم چون با آن احساسِ راحتیِ سمّی‌ای می‌کنم‌. یعنی به راحتی‌بخش‌های موقتی اعتیاد دارم‌. به ناشناخته‌ها و نا‌شناخته‌ماندن اعتیاد دارم‌. یعنی از ابهام و مِهِ ذهنی لذت می‌برم‌. یعنی دوست دارم لا‌به‌لای اِهمال‌کاری به کار‌های نا‌موجه و بی‌خودِ دیگری بپردازم و برسم‌. یعنی از دیگران حالم به‌هم می‌خورد اما نمی‌خواهم رُک به آن‌ها بگویم‌. یعنی دوست دارم دیگران را به مرزی برسانم تا مرا نصیحت کنند و بعد از من نا‌امید بشوند و بروند و مرا تنها بگذارند و حرص بخورند و بعد بگویم که دیدی این‌ها هم مرا درک نکردند و هیچ‌چیزی مرا درمان نمی‌کند‌؟ یعنی دوست دارم چیزی مرا درمان نکند‌. یعنی نمی‌خواهم درمان بشوم‌. یعنی از درمان متنفرم‌. یعنی خیلی خشم دارم‌. یعنی می‌خواهم خشم‌هایم را این‌طوری در جعبهٔ اِهمال‌کاری کادو‌پیچ کنم تا کسی از محتوای آن خبر نداشته باشد‌.

ü   یعنی انباشتِ انرژی در چاکرا‌ها و هالهٔ خود و ایجادِ انسداد‌ها برای خود‌.

ü   یعنی همراهیِ منفیِ خود برای تعلل و توجیه‌کردنِ این عاداتِ منفیِ خود‌. یعنی مثلِ رفیقِ سمّی‌ای باشیم که برای دوستِ معتادش مواد می‌رساند‌. یعنی ساقی‌بودن برای عاداتِ منفیِ خود‌.

ü   یعنی لوس‌کردنِ خود به‌طرزی منفی و در جایی نا‌درست‌.

ü   یعنی دادنِ افسارِ زندگی به بخشِ لجباز و شارلاتانِ کودکِ درون‌. "‌تقصیرِ آن‌ها بود‌. می‌دانید من نمی‌توانم‌. من گذشتهٔ سختی داشتم‌. هیچ‌کس مرا آدم نکرد‌. من از حرفِ زور بیزارم‌. به من می‌گویند کاری کن‌، آن‌کار را انجام نمی‌دهم و لجبازی می‌کنم‌. تقصیرِ خودم بود‌. من احمق هستم‌. من به هیچ‌جا نمی‌رسم‌. اگر موقعیتِ بهتری داشتم حتما آن‌کار را انجام می‌دادم‌. من لجبازم‌. من رئیس‌مآب هستم‌. از کار‌کردن زیر‌دستِ دیگران بدم می‌آید‌. من منتظرِ فلان اتفاق هستم و بعد از آن شروع می‌کنم‌. من یا کاری را انجام نمی‌دهم یا عالی انجام می‌دهم‌. من مدلم این است که‌... .‌"

ü   یعنی توجیه بوی کثافاتی که با هیچ‌کاری‌نکردن به‌وجود می‌آوریم و بوی آن تمامِ زندگی و اطرافمان را فرا می‌گیرد‌. یعنی عادت‌داشتن به اِستشمامِ بوی کثافات‌.

ü   یعنی تفسیر‌ها و توجیه‌های بیهوده و مزخرفی که از کتاب‌های روان‌شناسی و فلسفه و مذهب و مثبت‌اندیشی و واقع‌نگری و ژنتیک و‌... یاد گرفته‌ایم‌. یعنی چوبِ زیرِ بغل‌.

ü   یعنی گشتن به‌دنبالِ زیرِ بغلِ مار‌. یعنی حواله‌کردنِ کار و وظیفه به بعد از پیدا‌کردنِ زیرِ بغلِ مار‌.

ü   یعنی بد‌کردنِ حالِ خود و لذت‌های مازو‌خیسمیِ زیرِ آن‌.

ü   یعنی دنبالِ مقصر‌گشتن‌.

ü   یعنی انتقام‌گرفتن از دیگران هر‌چند‌که شاید مقصر هم نباشند‌.

ü   یعنی بالا‌آوردنِ تهوع‌های درونیِ خود روی مهربانانِ زندگی‌مان‌، روان‌شناس‌، روان‌درمان‌گر‌، شفا‌گر‌، دوستان‌، یاران‌، حامیان‌، و‌... .

ü   یعنی اعتیاد‌به عاداتِ منفی‌.

ü   یعنی برتر‌دانستنِ خود از انجامِ یک مسئولیت البته در نهان‌. نوعی خود‌شیفتگی و لوسی‌. و ضعیف‌نشان‌دادنِ خود در ظاهر‌. . مظلوم و قربانی بودن در ظاهر‌. یعنی محول‌کردنِ وظایفِ خود به دیگران‌. "‌من نا‌توان‌تر از آنم که این‌کار را انجام بدهم‌. من از اولش هم غیرِ‌حرفه‌ای و سطحِ پایین بودم‌. من کم‌هوش هستم‌. من هوشِ لازم را ندارم‌. من بدونِ کمکِ دیگران نمی‌توانم کار‌هایم را پیش ببرم‌. می‌دانید که من حواس‌پرتم تا می‌خواهم انجام بدهم یادم می‌رود‌. من بلد نیستم آن کار را انجام بدهم‌. من مثلِ شما ساعی و کار‌بلد نیستم‌.‌"

معنی‌: "‌من با‌ارزش‌تر از آنم که بخواهم کار کنم‌. باسنِ مبارکت را تکان بده و به من خدمت کن‌.‌"

ü   یعنی دل‌سوزیِ بی‌جا و بی‌خود به خود و پُر‌رو‌کردنِ خود‌.

ü   یعنی عادتِ زشتِ نِق‌و‌ناله‌کردن برای دیگران‌. که همیشه ادامه‌دار هم خواهد بود‌.

ü   یعنی ایراد‌گیری از خود یا دیگران یا چیز‌ها‌. یعنی مجوز‌دادن به خود برای بد‌رفتاری با خود و دیگران‌.

ü   یعنی عَبوس‌بودن و تُرش‌رو‌بودن و حق‌دادن به خود برای این‌گونه‌ماندن‌.

ü   یعنی شلوغ‌نشان‌دادنِ خود برای نپرداختن‌به کار‌های مهم‌تر‌.

ü   یعنی عزا‌داری و سوگواریِ نیمه‌کارهٔ هر‌روزه برای خود‌.

ü   یعنی مُرده‌دانستنِ خود‌.

ü   یعنی مقایسهٔ خودِ تازه‌کار با دیگرانِ حرفه‌ای که سال‌ها در آن‌کار زحمت کشیده‌اند و پوست انداخته‌اند‌. و حسادت‌به آن‌ها‌.

ü   یعنی تازه‌کردنِ زخم‌های خود برای درمان‌نشدن‌. نمک‌پاشیدن روی زخم‌های خود‌. کندنِ پوستِ نوی روی زخم به‌یادِ گذشته‌ها‌. خراشیدنِ زخم‌های گذشتهٔ خود به‌جای لیسیدن و درمانِ آن‌ها‌.

ü   یعنی ماندن در آسیب‌های گذشته و نا‌توان‌دیدنِ خود‌.

ü   یعنی آزارِ اطرافیان با نا‌توان‌جلوه‌دادنِ خود‌. یعنی حَظّ‌بُردن از دیدنِ این ناراحتیِ اطرافیان‌.

ü   یعنی چاله‌درست‌کردن و انداختنِ خود در چاله و دست‌و‌پا‌زدن و تقلا‌کردن در باتلاق‌های زندگی‌. و میل‌به رها‌نشدن‌.

ü   یعنی طلبکار‌بودن از دیگران و زندگی و خدا‌. یعنی باطنِ طلبکار و ژستِ مظلوم‌.

ü   یعنی زمین‌خوردن و بلند‌نشدن‌. همه زمین می‌خورند‌. برخی بلند می‌شوند و برخی همان‌جا می‌خوابند‌.

ü   یعنی بهانه‌ای موجه و بزرگ و مُدرن برای پا‌نشدن‌، نرفتن‌، انجام‌ندادن‌.

ü   یعنی نگرفتنِ کمکِ حرفه‌ای از حرفه‌ای‌ها‌. مثلِ روان‌شناس‌.

ü   یعنی دوست دارم روان‌شناس و مربی و دیگران را ضایع کنم وقتی که چیزی مرا درمان نکند‌. دوست دارم حالِ دیگران را بگیرم‌.

ü   یعنی برداشتنِ جلسات درمانی یا کلاس‌های خود‌شناسی یا درمانی و‌... ‌، و انجام‌ندادنِ تمریناتِ آن و عذاب‌دادنِ روان‌درمان‌گر یا مربی برای این نتیجه‌گیری‌:

"‌تو هم هیچ‌غلطی نتوانستی برای من بکنی‌. از اول هم می‌دانستم‌. فقط می‌خواستی مرا فریب بدهی و به من درِ باغِ سبز نشان دادی‌. و من از تمامِ حربه‌های تو و دیگران خبر دارم‌. وقتی نمی‌توانی اِهمال‌کاریِ من را درمان کنی‌، پس کلا نا‌توان هستی و نمی‌توانی هیچ‌کس را درمان کنی‌. من تمامِ حس‌های منفی‌ام را روی تو فرافکنی می‌کنم و حس‌هایی که در خودم دارم را در تو می‌بینم و آن را واقعی می‌پندارم‌. پیشِ دیگران بد‌گویی‌ات را می‌کنم تا کمی آرام‌تر بشوم‌. تو را بی‌اعتبار جلوه می‌دهم تا آرام‌تر بشوم‌. و تو هم هیچ‌غلطی نمی‌توانی بکنی‌.‌ همه‌تان دروغ‌گو و کَلاش و کاسب هستید‌. من شناختِ خوبی از آدم‌ها دارم‌. شُهودم به من می‌گفت که کَلاش و کاسب هستید‌.‌"

و‌... .

از همراهیِ صمیمانهٔ شما سپاس‌گُزارم‌.

رقصِ آگاهی

دو‌شنبه‌، ۲۴‌اَمُرداد‌۱۴۰۱‌. ۱۵‌اوت‌۲۰۲۲‌.

 






می‌خواهم عمل‌گرا باشم‌. از کجا شروع کنم‌؟

از یک‌کار و مهم‌ترین کارِ روزانه‌مان شروع کنیم‌.

اگر تمرینِ رِی‌کی داریم‌، از تمرینِ رِی‌کی شروع کنیم و نوشتنی‌های آن را بنویسیم‌.

از نیم‌ساعت تمرین شروع کنیم‌. و روی نقاطِ انرژی دست بگذاریم‌. پنج‌دقیقه در دفترِ خودمان راجع‌به آن یاد‌داشت برداریم‌. و تاریخ بزنیم‌.

از نوشتن در دفترِ روزانه‌مان شروع کنیم‌. و خلاصه‌ای از حسّ‌ها و مسائل‌مان بنویسیم‌. روزانه خلاصه‌ای از غم‌ها و خشم‌ها و حسّ‌ها و افکارِ مهم‌مان بنویسیم‌.

راجع‌به نوشتن و نامه‌نوشتن هم مطبی در وبلاگ گذاشته‌ام که خواندنِ آن خالی از لطف نیست‌.

از اولین و مهم‌ترین اولویت شروع کنیم‌. چیزی که ما را از منفی‌ها تخلیه می‌کند‌، از مثبت‌ها پُر می‌کند و ما را برای بقیهٔ روز تنظیم و کوک و ژوست می‌کند‌. مثلِ رِی‌کی‌.

مطمئن باشیم که چیز‌هایی مثلِ قهوه و چای و الکل و سیگار و فیلم و رابطهٔ جنسی و تلفن‌زدن و معاشرت و فضای مجازی و مخدر‌ها و محرک‌ها و انسان‌ها و مسائل و مشکلات و‌... کوک‌کننده و تنظیم‌کنندهٔ ما نیستند‌.

ساعتی میزانِ آنی ساعتی موزونِ این

بعد از این میزانِ خود شو تا شَوی موزونِ خویش. غزلِ‌۱۲۴۷‌. غزلیات‌. دیوانِ شمس‌. مولانا‌.

 

این‌همه افرادِ مختلف با سطحِ سوادِ مختلف‌، و فرهنگ‌های مختلف و شغل‌ها و مشغله‌ها و مسائل مختلف توانسته‌اند با نوشتن از مِهِ ذهنی و ابهام‌هایشان کم کنند‌. و هر‌دفعه که با من صحبت می‌کنند برایم دعای خِیر می‌کنند‌. شما هم می‌توانید بنویسید و هر‌روز در وادیِ سطوحِ دیگرِ آگاهی قدم بزنید‌.

 

از همراهیِ صمیمانهٔ شما متشکرم‌.

رقصِ آگاهی

دو‌شنبه‌، ۲۴‌اَمُرداد‌۱۴۰۱‌. ۱۵‌اوت‌۲۰۲۲‌.

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه سه‌شنبه 25 مرداد 1401 ساعت 23:32

خیلی ممنون از آگاهی که به ما میدید واقعا بزرگ ترین مشکل من همین اهمال کاری و اضطراب بعدش هست که به تمام برنامه و کارهام گند میزنه

همه یا داریم یا داشتیم
من هم داشتم‌، شدیدش رو‌... کمال‌گرایی
این‌که امروز درمانش نکنیم با رعایتِ نظمِ شخصی‌، مکافاته





ممنون از نظرت و خلوص نیتت

فائزه پنج‌شنبه 27 مرداد 1401 ساعت 01:24

سپاس بیکران از روشنگری و آگاهی دهی شما .دقیقا رنج من اهمال گرایی بیش از حد من در برخی امور هست به شدت انرژی هام هدر رفت میشه و هرچی بیشتر میخوام درمانش کنم انگاررکمتر سراغش میرم و اجتناب می کنم،جالبه بگم برای اینکه کارهای نیمه کاره رو تموم نکنم میخوابم و بعد خشم از خودم و اینکه چرا؟؟؟؟؟

خواهش می‌کنم عزیزم‌.
لطف دارین‌.

راجع‌به «‌یک قضیهٔ مهم‌تر‌» که حلش می‌کنیم
راجع‌به بقیهٔ چیز‌ها هم کمتر می‌شه‌. البته به مرور و با مداومت‌...
و واقعا بیماریِ عصر حاضره‌... کسی نیست که ازش در امان باشه



فقط برای امروز و همین‌حالا انتخاب می‌کنم که صادقانه کارم را انجام دهم‌.





.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد